گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر مجمع البیان
جلد اول
سوره البقره ( 2): آیه 99




اشاره
( اسِقُونَ ( 99 􀀀 ا إِلَّا اَلْف 􀀀 ا یَکْفُرُ بِه 􀀀 اتٍ وَ م 􀀀 اتٍ بَیِّن 􀀀 ا إِلَیْکَ آی 􀀀 وَ لَقَدْ أَنْزَلْن
[ترجمه]
ما بر تو فرستادیم نشانه هاي روشن و آشکاري را،و انکار نمیکند آن نشانه ها را مگر فاسقین.
شرح لغات
آیات...-نشانه هاي عبرت.
بیّنات...-روشن کننده هاي حق از باطل.
داستان
ابن عباس میگوید:ابن صوریا-که یکی از بزرگان و دانشمندان یهود بود- به پیامبر خدا عرض کرد:اي محمّد چیزي را که ما
بشناسیم نیاوردي و خداوند نشانۀ روشنی بر تو نفرستاده تا ما از تو پیروي کنیم،پس خداوند این آیۀ شریفه را نازل کرد.
تفسیر
اتٍ... 􀀀 ا إِلَیْکَ آی 􀀀 وَ لَقَدْ أَنْزَلْن
اللّ علیه و آله) بلخی میگوید:منظور از آیات تمام معجزات پیامبر اسلام است
􀀀
-ما بر تو فرستادیم نشانه هایی(اي محمّد صلی ه
که خداوند باو عنایت کرد.
ابو علی و ابو مسلم میگویند:مراد خصوص قرآن مجید و انواع راهنماییهاي آن است.
اصم میگوید:منظور علم تورات و انجیل و اخبار از آنچه در کتابهاي آسمانی گذشته مورد اغماض واقع شده است همانطوري
یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیراً » : که خداوند فرمود
ص : 277
« ابِ􀀀 مِمّ کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِت
ا􀀀
(1)
.
اتٍ... 􀀀 بَیِّن
-روشن کننده هاي حق از باطل.
اسِقُونَ... 􀀀 ا إِلَّا الْف 􀀀 ا یَکْفُرُ بِه 􀀀 وَ م
-و انکار نمیکند آن آیات را مگر فاسقین.
بیرون آمدنی از چیزي بچیز دیگر « فسق » نامیده شد این است که « فسق »« کفر » کافرین است و انگیزة اینکه « فاسقین » و منظور از
است،و یهود در اثر انکار پیامبر اسلام از دین خودشان که دین موسی است-بیرون رفتند.
نفرمود با اینکه کفر از فسق بالاتر است یکی از دو امر است: « کافرین » و علت اینکه خداوند تعبیر به
-1 منظور این است که یهود از امر خدا بیرون رفتند و نافرمانیهاي بزرگ را اختیار نمودند.
-2 مراد این است که آنان در کفر نیز متمرد و فاسقند زیرا که فسق بزرگترین گناهان است اگر در مورد کفر باشد بزرگترین
کفر و اگر در مورد گناه باشد بزرگترین گناه و نافرمانی است .
[ [سوره البقره ( 2): آیه 100
اشاره
( لا یُؤْمِنُونَ ( 100 􀀀 اهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَکْثَرُهُمْ 􀀀 ما ع 􀀀 أَ وَ کُلَّ
[ترجمه]
آیا هر هنگام پیمانی بستند گروهی از آنان پیمان شکنی نمودند بلکه بیشتر آنان ایمان نمیآورند
شرح لغات
نبذه...-پرتاب کردند آن را.
تفسیر
اهَدُوا عَهْداً... 􀀀 ما ع 􀀀 أَ وَ کُلَّ
-آیا هر هنگام پیمانی بستند-یهود.
ابن عباس میگوید:منظور پیمانی است که از ایشان گرفتند که به پیامبر درس نخوانده-آخر زمان-ایمان بیاورند و
لفظی است که اقتضاي تکرار میکند یعنی مکرر در مکرر پیمان شکنی کردند. « کلّما » کلمۀ
ص : 278
1) سورة 5 آیه 18 روشن میساخت براي شما بسیاري از آنچه را که از کتاب پنهان میکردید. -1
عطا میگوید:منظور پیمانهایی بود که میان پیامبر اسلام و یهود بسته شده بود و آنان نقض کردند مانند پیمانی که با یهود بنی
قریظه و نضیر بسته بود که دشمنان پیامبر را کمک نکنند و آنان در روز خندق پیمان شکنی نموده قریش را یاري کردند.
نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ...
-شکستند آن پیمان را گروهی از ایشان.
لا یُؤْمِنُونَ... 􀀀 بَلْ أَکْثَرُهُمْ
-بلکه بیشتر از آنان ایمان نیاورده اند.
به معاهدین و هم پیمانها بر میگردد و بخصوص گروهی که پیمان شکستند رجوع نمی کند زیرا آنان عموماً ایمان « هم » ضمیر
اللّ بن سلام و کعب الاحبار و برخی دیگر قبول اسلام کردند.
􀀀
نیاوردند و اما برخی از اهم پیمانها مانند عبد ه
در اینجا آمد دو امر است: « بل » و علّت اینکه کلمه
-1 چون گروهی از آنان پیمان شکنی نمودند از اینرو آنان به پیمان شکنی خویش کافر شدند و خداوند بوسیلۀ
موضوع کفر را توسعه داد و فرمود: « بل » کلمۀ
بلکه بیشتر از ایشان پیمان شکنی خویش را انکار کردند برخی از روي نادانی و پاره اي از روي عناد و دشمنی.
-2 منظور اثبات کفر همۀ آنها است:برخی بعلت پیمان شکنی،و بیشتر در اثر انکار و پیروي ننمودن از پیامبر اسلام .
[ [سوره البقره ( 2): آیه 101
اشاره
لا یَعْلَمُونَ 􀀀 اءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ 􀀀 اَللّ وَر
􀀀
ابَ هِ 􀀀 ابَ کِت 􀀀 ما مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ اَلَّذِینَ أُوتُوا اَلْکِت 􀀀 اَللّ مُ َ ص دِّقٌ لِ
􀀀
جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ هِ 􀀀 لَمّ
ا 􀀀 و َ
(101)
[ترجمه]
و هنگامی که آمد ایشان را پیامبري از جانب خدا که تصدیق میکرد آنچه را با ایشان بود پرتاب کردند گروهی از آنهایی که
کتاب بآنان داده شده کتاب خدا را پشت سر گویا اینان نمیدانند.
تفسیر
اللّ
􀀀
جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ هِ... 􀀀 لَمّ
ا􀀀 و َ
-هنگامی که آمد ایشان را رسولی از جانب پروردگار.
اللّ علیه و آله است یعنی هنگامی که آمد یهود هم زمان نبی اکرم را
􀀀
محمّد صلی ه « رسول » بیشتر مفسرین گفته اند منظور از
محمّد فرستادة خدا.
ص : 279
رسالت و پیامبري است همانطوري که شاعر میگوید: « رسول » و برخی گفته اند:منظور از
فقد کذب الواشون ما بحث عندهم
( بلیلی و ما ارسلتهم برسول ( 1
ضعیف است زیرا که بر خلاف ظاهر و در استعمال اندك است. « دوم » علی بن عیسی میگوید:این احتمال
ما مَعَهُمْ... 􀀀 مُصَدِّقٌ لِ
-تصدیق میکند آنچه را با ایشان است.
در آن دو احتمال است:
-1 تصدیق میکند پیامبر کتابهاي آسمانی ایشان را از قبیل تورات و انجیل زیرا که داراي همان اوصافی است که مژدة آمدنش
در آن کتب ذکر شده.
-2 تصدیق میکند پیامبر تورات را و اینکه آن از جانب خداوند آمده،زیرا که سخن در این آیات در بارة یهود است نه نصاري.
و احتمال اول بهتر است زیرا که در آن دلیلی است بر بطلان ایشان.
ابَ... 􀀀 نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِت
-پرتاب کردند گروهی از کسانی که کتاب بآنان داده شده.
نفرمود این است که منظور از این جمله دانشمندان یهود است-و چنانچه « منهم » فرمود و « ابَ 􀀀 مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِت » و علّت اینکه
بضمیر اکتفاء میشد مرجع آن تمامی یهود بودند.
نفرمود طول کشیدن کلام بوده است. « منهم » و برخی گفته اند:علت اینکه
اللّ
􀀀
ابَ هِ... 􀀀 کِت
-کتاب خدا را.
ممکن است منظور تورات و ممکن است مقصود قرآن مجید باشد.
اءَ ظُهُورِهِمْ... 􀀀 وَر
-پشت سرشان.
کنایه از واگذاري و ترك کردن عمل بآن است.
ص : 280
1) دروغگویان دروغ گفتند زیرا که نزد آنان اظهاري از لیلی نکردم و پیامی براي آنان نفرستادم. -1
شعبی میگوید:کتاب را تلاوت می کردند و عمل به آنرا ترك می نمودند.
سفیان بن عیینه میگوید:کتاب را در حریر و دیباج پیچیده و با طلا و نقره زینت داده لیکن حلال و حرام آن را حرام نمیدانستند
و اینها در صورتی است که منظور از کتاب تورات باشد. « نبذ » و این است معنی
ابو مسلم میگوید:چون نپذیرفتند کتاب پیامبر اسلام را در حقیقت کتاب خودشان را که مژدة آمدن پیامبر آخر زمان در آن بود
نبذ کردند.
سدي میگوید:تورات خودشان را ترك و کتاب آصف و سحر هاروت و ماروت را گرفتند یعنی اوصاف پیامبر که در تورات
ذکر شده بود ترك نمودند.
قتاده و گروهی از اهل دانش میگویند:آن جماعت همه معاند و علت اینکه گروهی از ایشان ذکر شد این است که جمعیت
زیاد با اختلاف نظر و عقیده و فاصلۀ رأي و فکري که میان افراد آن است امکان ندارد همگی کتمان واقع کنند و آنچه را
لا یَعْلَمُونَ... گویا اینان نمیدانند. 􀀀 میدانند مستور دارند مگر اینکه عددشان اندك و اتفاقشان بر کتمان امکان داشته باشد کَأَنَّهُمْ
که آن پیامبر راست و بر حق است و منظور این است:آنان میدانند و از روي دشمنی و عناد کتمان میکنند.
و برخی گفته اند:منظور این است:گویا اینان نمیدانند چه کیفر و عقابی در برابر این عمل دارند.
و بعضی گفته اند:گویا اینان نمیدانند که در کتاب خودشان چه مطالبی است و جانشین نادانان شده اند .
ص : 281
[ [سوره البقره ( 2): آیه 102
اشاره
ا أُنْزِلَ عَلَی 􀀀 اَلنّ اَلسِّحْرَ وَ م
اس 􀀀 اطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ 􀀀 ل اَلشَّی کِنَّ 􀀀 و مانُ 􀀀 ا کَفَرَ سُلَیْ 􀀀 مانَ وَ م 􀀀 ی مُلْکِ سُلَیْ 􀀀 اطِینُ عَل 􀀀 ا تَتْلُوا اَلشَّی 􀀀 وَ اِتَّبَعُوا م
ا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ اَلْمَرْءِ وَ 􀀀 ما م 􀀀 لا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُ 􀀀 ما نَحْنُ فِتْنَهٌ فَ 􀀀 لا إِنَّ 􀀀 حَتّ یَقُو
ی􀀀 أَح مانِ مِنْ دٍَ 􀀀 ا یُعَلِّ 􀀀 ارُوتَ وَ م 􀀀 ارُوتَ وَ م 􀀀 ابِلَ ه 􀀀 اَلْمَلَکَیْنِ بِب
ا لَهُ فِی اَلْآخِرَهِ مِنْ 􀀀 راهُ م 􀀀 لا یَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اِشْتَ 􀀀 ا یَضُ رُّهُمْ وَ 􀀀 اَللّ وَ یَتَعَلَّمُونَ م
􀀀
إِلاّ بِإِذْنِ هِ
􀀀
ضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَ دٍ 􀀀 ا هُمْ بِ 􀀀 زَوْجِهِ وَ م
( کانُوا یَعْلَمُونَ ( 102 􀀀 ا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ 􀀀 لاقٍ وَ لَبِئْسَ م 􀀀 خَ
[ترجمه]
و پیروي کردند آنچه را شیاطین دنبال کردند و یا میخواندند بر عهد سلطنت سلیمان و سلیمان کافر نشد و لیکن شیاطین کافر
و هیچکس را تعلیم نمیدادند مگر « هاروت و ماروت » شدند مردم را تعلیم سحر میدادند و آنچه برد و ملک در بابل نازل شد
اینکه می گفتند:ما فتنه و امتحان هستیم پس کافر نشوید و یاد می گرفتند مردم از آن دو چیزي را که موجب جدایی مرد از
همسرش میشد و بسبب آن نمیتوانستند بکسی ضرري رسانند مگر باذن خدا،و یاد میگرفتند چیزي را که بضرر ایشان بود و
نفعی براي آنان نداشت و دانستند هر کسی سحر را خریداري کند در روز قیامت بهمراه ي ندارد، و بد چیزي است آنچه
خویشتن را بدان فروختند اگر دانا باشند.
شرح لغات:
اتّبعوا...-پیروي کردند.
تتلوا...-دنبال میکردند و یا میخواندند.
فتنۀ...-آزمایش.
مرء...-مرد اذن...-آگاهی،اباحه و آزادي،امر و فرمان.
خلاق...-بهرة نیک.
تفسیر
اشاره
خداوند در دنبال آیۀ گذشته که موضوع عدم اعتناء یهود را بکتاب خدا بیان کرد فرمود:
ص : 282
اطِینُ... 􀀀 ا تَتْلُوا الشَّی 􀀀 وَ اتَّبَعُوا م
-و پیروي کردند آنچه را که شیاطین دنبال میکردند و یا میخواندند.
چند قول است: « و اتّبعوا » در ضمیر
-1 ربیع و ابن اسحاق و سدي میگویند:منظور یهود عصر پیامبر اسلام است.
-2 ابن عباس و ابن جریج میگویند منظور یهود عصر سلیمان است.
-3 مراد از آن همۀ یهود است زیرا که پیروان سحر و جادو از زمان سلیمان تا زمان پیامبر اسلام همیشه و در هر عصري موجود
بودند.
از ربیع حکایت شده:یهود زمانی از پیامبر اسلام در بارة تورات پرسش میکردند و هر چه میپرسیدند خداوند آن را بر پیامبر
نازل میکرد و مخاصمه مینمود با آنان یهود گفتند:این شخص از ما داناتر و نسبت بآنچه بر ما نازل شده آگاهتر از ما است بعد
ا􀀀 وَ اتَّبَعُوا م » از موضوع سحر و جادو پرسش کردند و از آن راه در صدد مخاصمه با پیامبر برآمدند پس خداوند این آیۀ شریفه
را نازل کرد. « اطِینُ 􀀀 تَتْلُوا الشَّی
چند احتمال است: « تتلوا » و در معناي
-1 ابن عباس میگوید:منظور:دنبال کردن و عمل نمودن است.
-2 عطا و قتاده میگویند:مراد:قرائت و خواندن است.
یعنی دروغ گفت خداوند سبحان میفرماید: « تلا علیه »: -3 ابو مسلم میگوید:منظور:دروغ گفتن است گفته میشود
« اللّ الْکَذِبَ
􀀀
وَ یَقُولُونَ عَلَی هِ »
(1)
گفته میشود و در صورت ابهام و روشن نبودن هر دو تعبیر « تلا عنه » 2)و در مورد صدق ) « تَعْلَمُونَ 􀀀 ا لا 􀀀 اللّ م
􀀀
أَ تَقُولُونَ عَلَی هِ » و
جایز است و در منظور از شیاطین اختلاف است.
در صورتی که بدون قرینه باشد دلالت بر شیاطین جن « شیاطین » برخی گفته اند:مراد از شیاطین جن است زیرا که این لفظ
میکند.
ص : 283
1) سورة 3 آیۀ 78 و بر خدا دروغ می گویند. -1
2) سوره 7 آیۀ 28 آیا آنچه را نمیدانید بخدا دروغ می گویید. -2
پاره اي گفته اند:منظور شیاطین انس است که در گمراهی و ضلالت متمرّد میباشند همانطور که جریر گفته:
ایّام یدعوننی الشیطان من غزل
( و کنّ یهویننی اذ کنت شیطاناً ( 1
و بعضی گفته اند:منظور شیاطین انس و جن است.
مانَ... 􀀀 ی مُلْکِ سُلَیْ 􀀀 عَل
-بر سلطنت سلیمان.
2)که ) « فهی علی الافق کعین الاحول »: است یعنی در ملک سلیمان همانطور که ابو النجم گوید « فی »« علی » برخی گفته اند:معناي
منظور در افق است و بنا بر این دو احتمال جریان دارد.
-1 منظور در زمان سلطنت سلیمان است.
فلانی در سلطنت و « فلان یطعن فی ملک فلان و فی نفس فلان »: -2 مراد در خود سلطنت سلیمان است همانطور که گفته میشود
در خود فلانی طعن میزد.
و بعضی گفته اند:معناي آن بر زمان سلطنت سلیمان است.
ابو مسلم میگوید:معناي آن این است:آنچه شیاطین بر ملک سلیمان دروغ میگفتند و بر آنچه بر دو ملک نازل میشد.
النّ السِّحْرَ...
اس􀀀 اطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ 􀀀 ل الشَّی کِنَّ 􀀀 و مانُ 􀀀 ا کَفَرَ سُلَیْ 􀀀 وَ م
-و سلیمان کافر نشد لیکن شیاطین کافر شدند مردم را سحر آموختند.
از اینجا استفاده میشود آنچه را که شیاطین اختیار و روایت میکردند کفر بود زیرا که سلیمان را از کفر تبرئه نمود لیکن در
روشن نشد که آن کفر از چه نوعی از « مانُ 􀀀 ا کَفَرَ سُلَیْ 􀀀م» بیان نفرمود که آن چیست همانطوري که در « اطِینُ 􀀀 ا تَتْلُوا الشَّی 􀀀م» تعبیر
بیان شد که آن کفر از نوع سحر است زیرا « النّ السِّحْرَ
اس􀀀 اطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ 􀀀 ل الشَّی کِنَّ 􀀀 و »َ انواع کفر بوده است لیکن در جملۀ
که یهود بنا بگفتۀ ابن عباس و ابن جبیر
ص : 284
1) روزگاري که زنها از روي حب مرا شیطان خواندند در همان زمان آنان مرا دوست میداشتند و من متمرد بودم. -1
2) خورشید در افق مانند چشم احول رو بغروب کردن میرفت. -2
و قتاده-سحر را به سلیمان نسبت داده و خیال می کردند که سلطنت او روي پایۀ سحر استوار است از اینرو خداوند او را تبرئه
نمود و در علت نسبت دادن یهود سحر را به سلیمان اختلاف شده است:
و برخی گفته اند:انگیزة آن این بود که سلیمان کتابهاي ساحرین را جمع- آوري نموده و در خزانۀ خویش قرار داد.
سدي میگوید:آن کتابها را زیر تخت خویش قرار داد تا مردم آگاهی پیدا نکنند پس از مرگ سلیمان ساحرین کتابها را بیرون
آورده و گفتند:سلطنت سلیمان بسبب سحر پا بر جا بود و از همین راه جنّ و انس و طیر را مسخّر خویش قرار داد و سحر
سلیمان را در نظر مردم بزرگ جلوه داد و این امر در میان یهود شهرت پیدا کرد و روي دشمنی با سلیمان کاملًا مورد قبول
آنان واقع شد.
عیاشی بسند خودش از ابو بصیر از امام باقر نقل کرده:هنگامی که سلیمان از دنیا رفت شیطان سحر را اختراع کرد و در کتابی
نوشت و آن کتاب را پیچیده در پشت آن نوشت:این چیزي است که آصف بن برخیا در بارة سلطنت سلیمان بن داود وضع
کرد و از ذخیره هاي گنجهاي دانش است،هر که اراده کند فلان چیز را چه بگوید و همین طور پس آن کتاب را زیر تخت
سلیمان پنهان کرد و سپس براي آنان بیرون آورد،کافرین گفتند:بسبب همین بود که سلیمان بر ما غلبه کرد لیکن مؤمنان
گفتند:
الخ. « اطِینُ 􀀀 ا تَتْلُوا الشَّی 􀀀 وَ اتَّبَعُوا م » : سلیمان بندة خدا و پیامبر او بود و از این جهت خداوند در قرآن فرمود
سه قول است: « اطِینَ کَفَرُوا 􀀀 کِنَّ الشَّی 􀀀 وَ ل » : و در جملۀ
-1 شیاطین آنچه را که از راه سحر پی بردند انکار نمودند.
-2 سحري را که به سلیمان نسبت دادند نپذیرفتند.
-3 آنها سحر نمودند و از آن تعبیر به کفر کردند.
دو قول است: « النّ السِّحْرَ
اس􀀀 یُعَلِّمُونَ » : و در جملۀ
-1 شیاطین سحر را بسوي آنان القاء کردند و آنان آموختند.
ص : 285
-2 شیاطین آنان را راهنمایی کردند که سحر را از زیر تخت بیرون آورده و استخراج کنند.
چند وجه است: « ارُوتَ 􀀀 ارُوتَ وَ م 􀀀 ابِلَ ه 􀀀 ا أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ بِب 􀀀 وَ م » : و در جملۀ
-1 منظور این است:که شیاطین سحر و آنچه را بر دو ملک نازل شده بود بمردم آموزش دادند و آنچه بر آن دو نازل شده
عبارت بود از اوصاف و حقیقت سحر و چگونگی حیله ورزي در آن تا هم خود دانسته و هم بمردم یاد دهند و در نتیجه مردم
از آن دوري کنند لیکن شیاطین پس از دانستن آن را بکار برده و از آن سوء استفاده کردند و اگر چه مؤمنان از آن دوري
کرده و از دانستن آن فقط منتفع شدند.
کذب و دروغ باشد-این است:که پیروي نمودند آنچه را که شیاطین بر سلطنت « تتلوا » -2 منظور-بنا بر آنچه گذشت که معناي
سلیمان و بر آنچه بر دو ملک نازل شده بود دروغ بستند و منظور از نازل شدن بر دو ملک فرستاده شدن با آنها و بر زبان آنها
آنچه را با پیامبران و بر « ی رُسُلِکَ 􀀀 ا عَل 􀀀 ا وَعَدْتَن 􀀀م» : دارد همانطوري که خداوند میفرماید « مع » معناي کلمۀ « علی » است-یعنی کلمۀ
.( زبان ایشان بما وعده دادي ( 1
دو نفر از افراد مردم عادي است و مراد از دو ملک « هاروت و ماروت » بمعناي نفی باشد و در این صورت منظور از « ما » -3 کلمۀ
که سحر از آنها نفی شده جبرئیل و میکائیل است زیرا که ساحرین یهود ادّعا مینمودند که خداوند عزّ و جلّ سحر را بوسیلۀ
جبرئیل و میکائیل بر سلیمان میفرستاد و خداوند در این جهت آنان را تکذیب کرد و بنا بر این معناي این جمله عبارت است
از:سلیمان کافر نشد و خداوند برد و ملک سحر را نفرستاد و لیکن شیاطین کافر شدند و مردم را در بابل سحر آموزش دادند و
منظور از مردم هاروت و ماروت است.
از شیاطین باشند و بنا بر این آن دو کافر شدند و سحر را بمردم تعلیم نمودند-و مانعی ندارد « هاروت و ماروت » و ممکن است
در مورد دو نفر عنوان جمع استعمال
ص : 286
. 1) سوره 3 آیه 192 -1
1)که منظور:قضاوت داود و سلیمان است و بنا بر ) « شاهِدِینَ 􀀀 کُنّ لِحُکْمِهِمْ
ا􀀀 و »َ : شود-همانطوري که خداوند در این آیه فرمود
همان هاروت و ماروت است و بطور استهزاء خود را امتحان و « ما نَحْنُ فِتْنَهٌ 􀀀 إِنَّ 􀀀 حَتّ یَقُولا
ی􀀀 أَح مانِ مِنْ َ دٍ 􀀀 ا یُعَلِّ 􀀀 وَ م » : این مراد از
مردم را از کفر باز میداشتند نه بعنوان نصیحت و بازداشتن واقعی.
و ممکن است بنا بر این وجه-که ما بمعناي نفی باشد-هاروت و ماروت نام همان دو ملکی باشد که سحر از آنها نفی شده و-
ضمیر-در یعلّمان بدو قبیلۀ از جنّ و انس رجوع کند و براي همین جهت-ضمیر-تثنیه مانعی ندارد و نیکو است.
را بکسر « ملکین » و این وجه-که ما بمعناي نفی باشد-از ابن عباس و مفسرین دیگر حکایت شده،و از ابن عباس نیز نقل شده که
لام قرائت میکرد و میگفت:
« مانِ مِنْ أَحَدٍ 􀀀 ا یُعَلِّ 􀀀 وَ م » در چه زمان آن دو بی دین ملائکه بودند؟بلکه آنها سلطان بودند.و بنا بر این مانعی ندارد که ضمیر در
بآنها برگردد.
بمعناي نفی نباشد و آن احتمال این است:که آنها پیروي « ما » و بنا بر قرائت ابن عباس در آیه احتمال دیگري است و اگر چه
میکردند آنچه را شیاطین بر سلطنت سلیمان مدعی بودند و نیز پیروي میکردند سحري را که بر دو سلطان فرستاده میشد لیکن
فرستادن سحر اضافه اي بخداوند ندارد و اگر چه بدون قرینه ذکر شده زیرا که خداوند سحر نازل نمیکند بلکه از جانب برخی
این نیست که از آسمان فرستاده شده بلکه منظور این است که از نقاط « انزال » از گمراهان راهنمایی شده بودند و منظور از کلمۀ
بکار میرود. « نزول » بالاي شهرها بسوي آن دو حمل شده بود و در بارة کسی که از بالا بپائین هبوط کند کلمۀ
سه قول است: « بابل » و در
تبلبلت الالسن » ابن مسعود میگوید:منظور:بابل عراق است زیرا که اختلاف زبانها در آن اتفاق افتاد و در بارة آن گفته شد
یعنی زبانها در آن شهر مختلف گردید. « بها
ص : 287
1) سورة 21 آیۀ 78 و ما ناظر حکم آن دو بودیم. -1
سدي میگوید.مراد:بابل دماوند است.
برخی گفته اند:آن از شهر نصیبین است تا رأس العین.
نیز اختلاف است. « هاروت و ماروت » و در
برخی همانطوري که گذشت گفته اند آن دو از مردم عادي بودند.
و بعضی گفته اند:آنها دو ملکی بودند که خداوند آنها را از آسمان بزمین فرستاد بصورت بشر تا مردم از آنها دوري نکنند و
متنفّر نشوند.
و بنا بر این در سبب هبوط آنها نیز اختلاف شده.
پاره اي گفته اند:منظور از فرستادن آنها این بود که مردم را بدین راهنمایی کرده و از سحر باز دارند و فرق میان سحر و
معجزه را روشن کنند زیرا که سحر در آن زمان بسیار بود.
و در این جهت نیز اختلاف است.
گروهی گفته اند:آنها چگونگی سحر را بمردم میآموختند و سپس آنها را از عمل باز میداشتند تا اینکه-نهی-بعد از آشنایی
باشد زیرا تا چیزي شناخته نشود اجتناب از آن امکان ندارد.
گروهی دیگر گفته اند:آنها سحر را بمردم نمیآموختند زیرا که آموختن زمینۀ انجام دادن است و منظور از فرو فرستادن آنها
تنها بازداشتن از سحر بود زیرا که سحر در آن زمان کاملا شایع بود.
و در بارة سبب آمدن آنها بزمین برخی گفته اند:ملائکه تعجب کردند از نافرمانیهاي فرزندان آدم با اینکه خداوند نعمتهاي
فراوان بآنان ارزانی داشته پس گروهی از آنان عرضه داشتند:پروردگارا تو غضب نمیکنی از آنچه بندگانت در روي زمین
مرتکب میشوند،و از دروغی که بتو نسبت داده و افترا می بندند،و از نافرمانیهایی که انجام میدهند در حالی که تو آنها را نهی
کرده و آنان در قبضۀ قدرت تو هستند، خداوند در برابر آنان اراده کرد که نعمتهایی را که بآنان ارزانی داشته و کیفیت
عجیب خلقت آنان و میل قهري بسوي فرمانبرداري و مصونیت از گناه را بآنان بشناساند از
ص : 288
اینرو فرمود:دو ملک از میان شما نزدیک آید تا آنها را بزمین بفرستم و مانند آنچه در فرزندان آدم است از علاقۀ بخوردنی و
آشامیدنی و شهوت حیوانی و آز و و آرزو در آن دو قرار دهم و سپس امتحان نمایم که آنها فرمانبردار خواهند بود یا نه،براي
این جهت هاروت و ماروت-که نسبت بفرزندان آدم زیاد عیب جویی میکردند و در صدد بودند عتاب خداوند را متوجه آنان
کنند-نزدیک آمدند خداوند وحی فرستاد که بزمین بروید و آنچه در فرزندان آدم قرار دادم از میل بخوردنی و آشامیدنی و
شهوت حیوانی و آزو و آرزو در شما نیز قرار دادم،و مراقب باشید که براي من شریک قرار ندهید و آدمکشی نکنید،زنا و
شرب خمر مرتکب نشوید،پس آنان را بصورت انسان و با لباس انسانی بزمین فرستاد،در برابر آنان ساختمان بلندي نمایان شد
بسوي آن روان شدند نزدیک آن زن زیبایی را دیدند که باستقبال آنان میآید علاقۀ زیادي بآن زن پیدا کردند لیکن بیادشان
آمد که خداوند آنان را از زنا بازداشته و برگشتند پس شهوت آنان را تحت تأثیر قرار داده دو باره متوجه زن شده و با او از
در گفتگو در آمدند،زن گفت من دینی دارم که بآن عقیده مندم و شما تا زمانی که وارد در دین من نشوید من نمیتوانم
خواستۀ شما را عملی کنم،گفتند:دین تو چیست،گفت:
من خدایی دارم که هر که آن را بپرستد و سجده کند من میتوانم در برابر او جواب مثبت داده و خواسته اش را انجام
دهم،پرسیدند:خداي تو چیست،گفت:این بت آنها با یکدیگر مشاوره کردند عاقبت شهوت بر آنان پیروز شد بزن خطاب کرده
و گفتند:خواستۀ تو را عملی می کنیم-و در برابر بت سجده خواهیم نمود-زن گفت:
نزدیک شوید و خمر بیاشامید زیرا که آن شما را به بت نزدیک و بخواسته تان میرساند آنها با یکدیگر گفتند:این سه
و سپس بمشاوره پرداختند عاقبت بزن گفتند:ما « شرك و زنا و آشامیدن خمر » موضوعی بود که خداوند ما را از آن بازداشت
گرفتار تو شده ایم و چاره اي جز انجام خواستۀ تو نداریم.
خمر آشامیدند و در برابر بت بخاك افتادند و سپس در صدد گفتگوهاي با زن بر آمدند زن خود را آماده کرد در این هنگام
نیازمند سائلی وارد شد وقتی که آن دو
ص : 289
سائل را مشاهده کردند اضطراب و ناراحتی در آنان پیدا شد سائل گفت شما مشکوك بنظر میرسید و با این زن زیبا خلوت
کرده اید و مرد بدي میباشید این بگفت و بیرون رفت.
زن بآن دو گفت:پیش از آنکه این مرد شما را رسوا کند و مرا نیز رسوا سازد او را نابود کرده و بکشید و سپس با آرامش فکر
و امنیت کامل خواستۀ خود را عملی سازید برخواستند و مرد را پیدا کرده و بقتل رسانیدند و با خیال راحت بسوي زن
برگشتند دیدند اثري از آن نیست بدن برهنه و پرهایشان ریخته شد و در دستشان قرار گرفته است.
خداوند وحی فرستاد که شما را یک ساعت بزمین فرستادم در این مدت کوتاه چهار نافرمانی کردید با اینکه قبلا نهی کردم و
تذکر دادم و با این وصف مرا نادیده گرفته و از من حیا نکردید در حالی که شما نسبت بفرزندان آدم و گناهان آنان بیش از
دیگران عیب جویی میکردید و چاره اي جز کیفر براي شما نیست یا عذاب دنیا را اختیار کنید و یا عقوبت آخرت را.
آنها عذاب دنیا را اختیار نمودند و سپس مردم را در سرزمین بابل سحر میآموختند و هنگامی که مردم یاد گرفتند از زمین
بآسمان بلند شدند و تا روز قیامت آن دو در هوا معلّق و معذب هستند.
این روایت را عیاشی از امام باقر علیه السلام نقل کرده لیکن کسی که براي ملائکه عصمت و مصونیت قائل است این معنا را
باور نداشته و نمی پذیرد.
لا تَکْفُرْ... 􀀀 ما نَحْنُ فِتْنَهٌ فَ 􀀀 لا إِنَّ 􀀀 حَتّ یَقُو
ی􀀀 أَح مانِ مِنْ دٍَ 􀀀 ا یُعَلِّ 􀀀 وَ م
-و یاد نمیدادند کسی را مگر اینکه بگویند ما فتنه و امتحان هستیم.
استعمال میکند یعنی آشنا نمی ساختند کسی را « اعلم » را بمعناي « علم » آن دو ملک هیچکس را تعلیم نمی دادند و عرب کلمۀ
باوصاف و چگونگی سحر مگر بعد از آنکه میگفتند:ما فتنه و امتحان هستیم و موجب ناراحتی.
و علّت اینکه موجب ناراحتی هستند این است:آنان سحر را تعلیم داده و در
ص : 290
عین حال مردم را از استعمال آن بر حذر داشتند با اینکه اگر انسان چیزي را بداند ممکن است آن را بکار برده و مرتکب شود
و از اینرو آنان دستور میدادند که پس از شناسایی خویش را با بکار بردن آن کافر نسازید و از هدف اصلی بیرون نروید زیرا
که هدف تنها شناسایی و آشنا بودن است بمنظور دوري کردن نه مرتکب شدن،و بنا بر این معنی دیگر یادگرفتن سحر کفر و
نافرمانی نیست همانطور که یاد گرفتن زنا بتنهایی موجب اثم و گناه نخواهد بود بلکه انجام دادن آن شخص را گناهکار
میکند.
و برخی گفته اند:منظور از این جمله این است:که تعلیم نمی دادند سحر را بکسی مگر آنکه میگفتند آن دو ملک که ما فتنه و
امتحان هستیم و بنا بر این تعلیم سحر از شیاطین و باز داشتن از آن از جانب دو ملک بود.
یکی از سه امر منظور است: « لا تکفر » و در
-1 کافر مشو بسبب انجام و عمل به سحر.
-2 کافر مشو بسبب یادگرفتن آن،و موضوع یاد گرفتن آن وسیله اي بود که خداوند بسبب آن دو ملک مردم را در بوتۀ
آزمایش قرار داد و میزان در کفر و ایمان همان یاد گرفتن سحر و یاد نگرفتن نشد هر که تعلم سحر را می پذیرفت کافر و هر
که امتناع می ورزید مؤمن بود زیرا که سحر بیش از اندازه زیاد شده بود و مانعی ندارد که خداوند در ایمان و کفر از مانند
.(1) « فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی » : این طریق مردم را آزمایش کند همانطور که در موضوع نهر مردم را امتحان کرد و فرمود
-3 کافر مشو بسبب یاد گرفتن و عمل کردن بآن.
ما... 􀀀 فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُ
-پس یاد می گرفتند مردم از آن دو.
یعنی از هاروت و ماروت.
و برخی گفته اند:از سحر و کفر.
و بعضی گفته اند:منظور بدل از چیزي است که آن دو مردم را تعلیم دادند و معنا این است:مردم عدول میکردند از آنچه دو
ملک بآنان تعلیم دادند که آن عبارت
ص : 291
1) سوره 2 آیۀ 250 هر که بیاشامد از آن نهر از من نیست. -1
اي کاش « لیت لنا من کذا و کذا »: بود از نهی و بازداشتن از سحر و آن را مرتکب شده و بکار میبردند همانطور که گفته میشود
بود براي ما بجاي فلان چیز و فلان همانطور که شاعر میگوید:
جمعت من الخیرات رطباً و علبه
و صرّاً لا خلاف المزمّمه البزل
و من کل اخلاق الکرام نمیمه
( و سعیاً علی الجار المجاور بالمحل ( 1
ا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ... 􀀀م
-آنچه را که باعث جدایی میان مرد و همسرش میشد.
و در آن چند وجه است:
-1 قتاده میگوید:آنان بین مرد و همسرش ایجاد مودّت و گاهی ایجاد بغض و عداوت که منجر به جدایی و افتراق میشد
مینمودند.
-2 یکی از زن و شوهر را گمراه نموده وادار بر کفر و شرك میکردند و در نتیجه بعلت اختلاف در دین و مرام از دیگري که
مؤمن و یا بر جاي در دین بود جدا میشد.
-3 آنان میان زن و مرد سعادت و سخن چینی نموده تا حدي که وضع آنان بجدایی و تفرقه میگرائید.
اللّ
􀀀
إِلاّ بِإِذْنِ هِ...
􀀀
ضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ 􀀀 ا هُمْ بِ 􀀀 وَ م
-و بسبب آن ضرري را متوجه کسی نمیکردند مگر باذن پروردگار.
ضرري را متوجه دیگري نمی گردید مگر اینکه خدا دانا بود و بنا بر این بصورت تهدید و ترساندن است.
تخلیه خداوند است.او میگوید:هر که را ارادة خدا تعلق بگیرد او را دور کرده و سحر باو « اللّ
􀀀
اذن ه » حسن میگوید منظور از
ضرري نمیرساند و هر که را او بخواهد میان او و سحر تخلیه کرده و در نتیجه گرفتار ضرر سحر خواهد شد.
ص : 292
1) بجاي مال گرد آوردم پوستی که در آن شیر است و قدحی و چیزي که پستان حیوان بآن بسته میشود. و بجاي اخلاق -1
کریمه نمیمه و سخن چینی و سعایت نسبت به همسایۀ مجاور.
لا یَنْفَعُهُمْ... 􀀀 ا یَضُرُّهُمْ وَ 􀀀 وَ یَتَعَلَّمُونَ م
- و یاد میگرفتند چیزي را که بضرر ایشان بود و نفعی نداشت.
در آخرت بآنها ضرر متوجه میکرد و اگر چه در دنیا بنفع آنان بود زیرا که هدف آنان از یاد گرفتن سحر انجام دادن و
ارتکاب بود نه دوري و اجتناب پس در حقیقت مقدمه ضرر در آخرت را با ارادة بد خود فراهم ساختند.
لاقٍ... 􀀀 ا لَهُ فِی الْآخِرَهِ مِنْ خَ 􀀀 راهُ م 􀀀 وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَ
-دانستند که آنهایی که خریداري کردند سحر را در آخرت بهره اي ندارند.
قتاده و گروهی از مفسرین میگویند:منظور از این جمله این است:یهودي که کتاب خدا را ترك و پشت سر انداختند دانستند
به سحر بر میگردد. « اشتراه » که هر که سحر را در برابر دین خدا اختیار کند در آخرت بهره اي ندارد و بنا بر این ضمیر در
ا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ... 􀀀 وَ لَبِئْسَ م
-و بد است آنچه خویشتن را بآن فروختند.
بد است آن چیزي که بهرة خویش را بآن فروختند که آن عبارت از تجارت به سحر است.
کانُوا یَعْلَمُونَ... 􀀀 لَوْ
-اگر آنان دانا باشند.
در آن چند وجه است.
-1 آنهایی که دانایند با آنهایی که نمیدانند دو گروهند،گروه اول عبارت است از شیاطین یا یهودي که کتاب خدا را پشت سر
انداختند و گروه دوم آنهایی هستند که سحر آموختند و یاد گرفتند.
-2 دانایان و نادانان یک گروهند و اختلاف در مورد دانایی و نادانی است مثل اینکه خدا آنان را توصیف میکند به اینکه آنان
از لحاظ نبودن بهره اي براي کسی که سحر را در برابر دین خدا اختیار میکند عالم و دانا و از نظر حقیقت عذاب الهی و کیفر
دائمی در روز قیامت جاهل و نادانند.
-3 ثمرة نفی علم از آنان بعد از اثبات آن این است که آنان بر وفق دانایی
ص : 293
خویش عمل ننمودند مثل اینکه نمیدانند همانطوري که کعب بن زهیر در بارة گرگ و کلاغی که او را دنبال کردند تا از زاد
او استفاده اي ببرند میگوید.
اذا حضرانی قلت لو تعلمانه
( أ لم تعلما انی من الزّاد مرمل ( 1
نفی علم نمود پس از اثبات آن و منظور این است که چون بر طبق عملشان عمل نکردند مثل اینکه از « گرگ و کلاغ » از آن دو
اول عالم نبودند.
آنچه از آیه شریفه استفاده میشود
این است که افعال بسبب اختلاف هدف و اغراض اختلاف پیدا میکند و از اینرو یاد گرفتن سحر اگر بمنظور دوري کردن و بر
طرف نمودن شبهات باشد ایمان است و اگر بمنظور تصدیق و بکار بردن باشد کفر است.
حقیقت سحر چیست؟
در ماهیت و حقیقت سحر چند قول است:
-1 شیخ مفید فرموده:سحر نوعی از تخیل و صنعتی است از نوع صنایع لطیف و خداوند مردم را فرمان داده که از آن پناه برند
و کتاب خویش را موجب تحفّظ از آن قرار داده و سورة فلق را در مورد آن نازل کرده است.
-2 خدعه و نیرنگ و صورت سازي است و حقیقتی براي آن نیست لیکن کسی که سحر شده می پندارد که آن واقعیت دارد.
-3 ممکن است براي ساحر که انسانی را بصورت حمار بیرون آورده و آن را از صورتی بصورت دیگر در آورد و بطور اختراع
و خلقت حیوانی را ایجاد کند.
امکان ندارد و کسی که چنین پندارد آشنایی با حقیقت پیامبري ندارد و ایمن نیست از اینکه معجزات « سوم » و این معنی
پیامبران همه از این نوع باشد.
و چنانچه ساحر و افسونگر قدرت داشته باشند که نفعی را بخود جلب و یا ضرري را از خود دفع نمایند و غیب عالم را بدانند
پس در این صورت توانایی دارند
ص : 294
1) هنگامی که نزد من حاضر میشوند آن دو میگویم:اگر بدانند آن دو چرا نمیدانند که من از لحاظ زاد فقیر و خاك -1
نشینم.
که پادشاهان را از تخت فرو نشانده و کشورهاي آنان را بگیرند و بر شهرها غالب و پیروز گردند و گنجها را از معادن
استخراج نمایند و کوچکترین ضرري بآنان توجه پیدا نکند با اینکه ما آنان را گرفتارتر از دیگران می بینیم و خدعه و نیرنگ
آنان را بیشتر از مردم مشاهده می کنیم و از اینجا پی میبریم که آنان هیچگونه توانایی ندارند و آنچه روایت شده که پیامبر
اللّ علیه و آله سحر میشد و میدید که آنچه را انجام نداده واقع و آنچه واقع است انجام نداده دروغ و چنین روایتی
􀀀
اسلام صلی ه
1)و چنانچه سحر در او ) « إِلاّ رَجُلًا مَسْحُوراً
􀀀
إِنْ تَتَّبِعُونَ » : صلاحیت اعتماد ندارد خداوند در مقام حکایت حال کفار میفرماید
مؤثر شده بود باید کفّار در گفتار خویش راستگو باشند،پیامبر اسلام بالاتر از آن است که صفت نقصی در او وجود داشته
باشد که موجب تنفر مردم شده و از پذیرفتن گفتارش امتناع ورزند زیرا که آن وجود مقدس حجّت خداوند است بر مردم و
برگزیده او است نسبت بدیگران .
[ [سوره البقره ( 2): آیه 103
اشاره
( کانُوا یَعْلَمُونَ ( 103 􀀀 اَللّ خَیْرٌ لَوْ
􀀀
وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اِتَّقَوْا لَمَثُوبَهٌ مِنْ عِنْدِ هِ
[ترجمه]
و چنانچه آنان ایمان میآوردند و پرهیز میکردند از جانب خداوند پاداش نیک داده میشدند اگر میدانستند.
شرح لغات
مثوبه...-پاداش
تفسیر
وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا...
-و چنانچه آنان ایمان میآوردند.
یعنی آنهایی که سحر یاد گرفته و بآن عمل می کنند.
و برخی گفته اند منظور یهود است.
است. « قرآن » و مراد از ایمان تصدیق پیامبر اسلام و کتاب خدا
وَ اتَّقَوْا...
-و پرهیز میکردند.
از سحر و کفر و یا همانطوري که بعضی گفته اند از همۀ نافرمانیها.
ص : 295
1) سورة 17 آیه 47 شما پیروي نمیکنید مگر مردي را که سحر شده. -1
اللّ خَیْرٌ...
􀀀
لَمَثُوبَهٌ مِنْ عِنْدِ هِ
-از جانب خداوند پاداش نیک داده خواهند شد.
کانُوا یَعْلَمُونَ... 􀀀 لَوْ
-اگر میدانستند.
یعنی عمل میکردند بآنچه میدانستند و منظور این نیست که آنان جاهل و نادانند همانطوري که انسان در مقام اندرز برفیقش
میگوید:آنچه که تو را بآن راهنمایی میکنم براي تو خیر است اگر عواقب را درك کنی و اندیشه نمایی.
و در آن دو وجه دیگر نیز وجود دارد:
-1 اگر میدانستند براي آنان بسبب دانش روشن میشد که پاداش خدا از سحر بهتر است.
-2 منظور بیان نادانی و برانگیختن آنان است بدانش و اطلاع بر اینکه پاداشی که خداوند در برابر طاعت و فرمانبرداري و انجام
اموري که موجب مسرّت و خشنودي او است قرار داده بمراتب از سحر براي آنان بهتر است.
زیرا که از آنان نفی علم شده است . « اصحاب معارف » و این آیه دلالت دارد بر نادرستی گفتار
[ [سوره البقره ( 2): آیه 104
اشاره
( ذابٌ أَلِیمٌ ( 104 􀀀 کافِرِینَ عَ 􀀀 ا وَ اِسْمَعُوا وَ لِلْ 􀀀 ا وَ قُولُوا اُنْظُرْن 􀀀 اعِن 􀀀 لا تَقُولُوا ر 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا 􀀀ی
[ترجمه]
بگوئید و گوش فرا دارید و براي کافرین عذاب دردناکی است. « انظرنا » نگوئید بلکه « راعنا » اي مؤمنین
شرح لغات
راعنا...-مراقبت کن ما را.
انظرنا...-مراقبت کن ما را.
تفسیر
اشاره
نیز نهی کرد و فرمود: « راعنا » پس از آنکه خداوند یهود را از سحر بر حذر داشت مؤمنان را از گفتن کلمۀ
ا... 􀀀 اعِن 􀀀 لا تَقُولُوا ر 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا 􀀀ی
استعمال نکنید. « راعنا » -اي مؤمنین لفظ
ص : 296
مؤمنین برسول خدا عرض میکردند:راعنا یعنی مطالب ما را گوش فرا دار، یهود این لفظ را تحریف کرده و می گفتند:اي
گرفته شده باشد و هنگامی که مورد عتاب مؤمنین « رعونه » محمّد راعنا و منظور آنان نسبت دادن بحمق و سستی است که از
واقع می شدند می گفتند همان لفظ را که مسلمین بکار میبرند ما هم آن لفظ را استعمال می کنیم از اینرو خداوند مؤمنین را
بکار برده شود. « انظرنا » نهی فرمود از گفتن این کلمه و دستور داد بجاي آن لفظ
در لغت عبري دشنام و منظور یهود همان دشنام بود. « راعنا » امام باقر علیه السلام فرمود:کلمۀ
قتاده میگوید:این کلمه ایست که یهود آن را بنحو استهزاء و مسخره میگفتند عطا میگوید:این کلمه ایست که انصار آن را در
جاهلیت بکار میبردند و در اسلام مورد نهی واقع شد.
سدي میگوید:این تنها گفتار یک یهودي است و آن رفاعه بن زید بود و منظور او همان رعونت و حماقت است و مسلمین از
آن بازداشته شدند.
میباشد. « بشنو هرگز نشنوي » و برخی گفته اند:معناي آن نزد یهود
واقع میشود و معناي آن گفتار احمقانه « قولًا » و از حسن نقل شده که راعنا را به تنوین قرائت میکرد-و بنا بر این صفت از براي
است-لیکن آن شاذ و نادر است و به هیچ وجه قابل اعتماد نیست.
ا... 􀀀 وَ قُولُوا انْظُرْن
-و بگوئید:انظرنا.
و در معناي آن چند وجه است:
-1 مراقبت کن ما را تا آنچه ما را آموزش داده اي درك کنیم و بفهمیم.
اللّ علیه و آله و سلم.
􀀀
-2 آشنا ساز ما را و بیان کن براي ما اي محمّد صلی ه
-3 رو کن بما.
باشد یعنی بجانب ما نظر کن و در این صورت حرف جرّ حذف شده است. « انظر الینا » و ممکن است معناي آن
ص : 297
وَ اسْمَعُوا...
-و بشنوید.
و در آن دو احتمال است.
که بمعناي پذیرفتن است. « اللّ دعائک
􀀀
و سمع ه » « اللّ لمن حمده
􀀀
سمع ه » -1 بپذیرید آنچه را که مأموریت پیدا میکنید از قبیل
-2 حسن میگوید:معناي آن این است:آنچه را پیامبر میآورد گوش فرا دارید.
ذابٌ أَلِیمٌ... 􀀀 کافِرِینَ عَ 􀀀 وَ لِلْ
-و براي کافرین عذاب دردناکی است.
آنهایی که بمحمد و قرآن کافر شدند گرفتار عذاب ناراحت کننده اي خواهند شد.
نکته
است در مدینه نازل شده . « یا ایها الذین آمنوا » حسن و ضحاك گویند:آنچه در قرآن
[ [سوره البقره ( 2): آیه 105
اشاره
اَللّ ذُو
􀀀
شاءُ وَ هُ 􀀀 اَللّ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَ
􀀀
ابِ وَ لَا اَلْمُشْرِکِینَ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْکُمْ مِنْ خَیْرٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ هُ 􀀀 ا یَوَدُّ اَلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ اَلْکِت 􀀀م
( اَلْفَضْلِ اَلْعَظِیمِ ( 105
[ترجمه]
دوست ندارند کافرین از اهل کتاب و مشرکین که از نزد خود خیري براي شما بفرستد،و خداوند امتیاز میدهد برحمت خود
هر که را بخواهد و خداوند داراي فضل بزرگ است.
شرح لغات
یودّ...-دوست میدارد.
یختصّ:امتیاز میدهد.
تفسیر
خداوند باز در مقام حکایت از یهود فرمود:
ابِ وَ لَا الْمُشْرِکِینَ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْکُمْ مِنْ خَیْرٍ مِنْ رَبِّکُمْ... 􀀀 ا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِت 􀀀م
-دوست ندارند کافرین از اهل کتاب و مشرکین که خداوند از نزد خود خیري براي شما بفرستد.
ص : 298
دوست ندارند کافرین چه از اهل کتاب و چه از آنهایی که پرستش بتها مینمایند و براي خدا شریک قرار میدهند اینکه
خداوند از خیري که در نزد او است براي شما بفرستد،و منظور از خیر چیزي است که خداوند وحی کرده و نازل فرمود بر
پیامبر خود که عبارت است از قرآن و احکام و مقررات و انگیزة دوست نداشتن دشمنی و حسادت است.
شاءُ... 􀀀 اللّ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَ
􀀀
وَ هُ
-و خداوند امتیاز میدهد برحمت خود هر که را بخواهد.
در اینجا نبوّت و پیامبري است و همین معنا را حسن « رحمت » از امیر المؤمنین و امام باقر علیهما السلام منقول است که منظور از
و ابو علی و رمانی و دیگر مفسرین گفته اند و تصریح نموده اند به اینکه معناي جمله این است:خداوند اختصاص دهد هر که
از بندگان را بخواهد به نبوت و پیامبري.
اللّ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ...
􀀀
وَ هُ
-و خداوند داراي فضل بزرگ است.
این اخباري است از خداوند در بارة اینکه هر خبري به بندگان او میرسید چه در دین و چه در دنیا آن خیر از خدا سرچشمه
گرفته و منشأ آن تفضّل و کرم خداوند است و هیچگونه سزاواري و استحقاق در بندگان وجود ندارد.و تنها فضل و عنایت و
کرم او است که خیرات را به آنها میرساند .
[ [سوره البقره ( 2): آیه 106
اشاره
( ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 106 􀀀 اَللّ عَل
􀀀
ا أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ هَ 􀀀 ا أَوْ مِثْلِه 􀀀 ا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْه 􀀀 ا نَنْسَخْ مِنْ آیَهٍ أَوْ نُنْسِه 􀀀م
[ترجمه]
ما هیچ آیه اي را نسخ و یا تأخیر نمیاندازیم مگر آنکه بهتر و یا مانند آن را میآوریم،آیا نمیدانی که خداوند بر هر چیزي قادر
است.
شرح لغات
ما ننسخ...-از بین نمیبریم تا جاي آن چیزي قرار دهیم.
أو ننسها...-تأخیر نمیاندازیم.
تفسیر
اشاره
ا نَنْسَخْ مِنْ آیَهٍ... 􀀀م
-از بین نمیبریم آیه را.
ص : 299
حقیقت نسخ
بهترین تعریفی که براي نسخ شده این است:که آن عبارت است:از هر دلیل شرعی که دلالت کند بر اینکه مانند حکمی که
بدلیل اوّل ثابت شده در آتیه ثابت نیست بنحوي که اگر آن دلیل نبود حکم بر طبق دلیل اوّل در آتیه نیز ثابت بود بشرط اینکه
دلیل دوّم با فاصلۀ از دلیل اوّل آمده باشد.
و برخی در معناي آیه گفته اند منظور این است:بر نمیداریم آیه و یا حکم آیه اي را.
ابن عباس میگوید:مراد این است:ما تبدیل نمی کنیم آیه اي را.
ا... 􀀀 أَوْ نُنْسِه
-تأخیر نمیاندازیم و یا فراموش نمی کنیم.
از آن نقل شده دو نوع « انسی » که لفظ « نسیء » قرائت کرده معناي آن دو نحو است زیرا لفظ « او ننسها » کسی که این جمله را
است:
-1 بمعناي نسیان و فراموشی که در مقابل آن یاد بودن است مانند آیۀ:
« ذا نَسِیتَ 􀀀 وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِ »
(1)
.
ترك کردند فرمانبرداري خدا را و خدا هم ترك کرد رحمت « اللّ فَنَسِیَهُمْ
􀀀
نَسُوا هَ » -2 بمعناي ترك و واگذاشتن است مانند آیۀ
از قتاده روایت شده،و این معنی از لحاظ مردم « که منظور نسیان در برابر ذکر باشد » خود و یا آزاد کردن ایشان را و احتمال اوّل
امکان دارد باین کیفیت که آیه اي را که مأمور بترك قرائت آن شده اند بسبب طول مدّت فراموش کنند،و بر پیامبر جایز
اللّ در کتاب تفسیرش
􀀀
نیست زیرا که منجرّ به تنفیر -دور کردن و فاصله گرفتن-میشود همانطوري که شیخ ابو جعفر رحمه ه
بیان نموده.
لیکن گروهی از اهل تحقیق این امر را بر پیامبر جائز شمرده و گفته اند:
منجر به تنفیر نخواهد شد زیرا که مصلحت در بین است.
و ممکن است منظور از این جمله این باشد که خداوند مردم را با آنکه بسیار
ص : 300
1) سورة 18 آیۀ 23 و بیاد آر پروردگار خود را هنگامی که فراموش کردي. -1
و بیشمارند گرفتار فراموشی کند و نسیان در دلهاي آنان ایجاد نمایند اگر چه این امري بر خلاف عادت و معجزه اي براي
پیامبر است.
و کسی که آیه را حمل بر نسیان مقابل ذکر کرده و از طرفی جائز شمرده که منظور از آیه پیامبر باشد استدلال نموده بآیۀ
امکان دارد و « پیامبر » 1)یعنی در صورت اراده و مشیت خداوند نسیان و فراموشی تو ) « اللّ
􀀀
شاءَ هُ 􀀀 ا 􀀀 إِلاّ م
􀀀
ی 􀀀 لا تَنْس 􀀀 سَنُقْرِئُکَ فَ » شریفه
گفته است:حسن چنین عقیده دارد و گفته است:پیامبر شما قرائت قرآن را تعلیم داد و سپس فراموش کرد.
زجاج این معنی را انکار نموده و گفته است:خداوند در این آیۀ شریفه:
ا إِلَیْکَ 􀀀 ا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَیْن 􀀀 وَ لَئِنْ شِئْن »
« ا غَیْرَهُ 􀀀 لِتَفْتَرِيَ عَلَیْن
(2)
اعلام نموده به اینکه اراده و مشیت او هیچگاه تعلق نمی گیرد که آنچه را بر پیامبر بطور وحی فرستاده از بین ببرد.
را از نسیان و فراموشی گرفته دلیل واقع شود و « ننسها » ابو علی فارسی میگوید:این آیه شریفه نمیتواند در برابر آنهایی که
در مورد اموري است که نسخ و تغییر در آن راه ندارد مانند « ا􀀀 وَ لَئِنْ شِئْن » نادرستی آن عقیده را ثابت نمی کند زیرا که این آیه
قصه هاي گذشته و اخبار از وضع ملتهاي پیشین،و آنچه را ممکن است پیامبر فراموش کند عبارت است از اموري که میتواند
تغییر کند مانند او امر و نواهی که موقوف بر مصلحت است و در زمانهایی که نسخ در آنها بیشتر مصلحت داشته باشد.
با واو-قرائت نموده مانند سعد بن ابی -« و ننسها » از نسیان مقابل ذکر گرفته شده قرائت کسی است که « ننسها » و دلیل بر اینکه
وقاص،و قرائت کسی که
ص : 301
1) سورة 87 آیه 6 ما آیات قرآن را بر تو قرائت می کنیم تا فراموش نکنی مگر آنچه خدا خواهد. -1
در « ا غَیْرَهُ 􀀀 لِتَفْتَرِيَ عَلَیْن » 2) سوره 17 آیۀ 86 و اگر بخواهیم از بین میبریم چیزي را که بتو وحی فرستادیم مخفی نماند که -2
میباشد و اشتباهی در « ا إِلَیْکَ 􀀀 کادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِي أَوْحَیْن 􀀀 وَ إِنْ » دنبال این آیه نیست بلکه در همان سوره در دنبال آیۀ 73
نقل واقع شده است.
قرائت کرده و این از سعد بن « او ننسها » قرائت نموده و این از سالم مولی ابی حذیفه نقل شده،و قرائت کسی که « او ننسکها »
آشکار و ظاهر است. « أو ننسکها » محذوف است در قرائت « او ننسها » مالک روایت شده پس آنچه را که در قرائت
قرائت میکرد،و همین طور قرائت ابن مسعود که « ننسها » و دلیل بر این گفتار نیز روایتی است که از ضحاك نقل شده که او
و بهمین کیفیت نیز أعمش قرائت کرده است،و از مجاهد نقل شده که چنین « ما ننسک من آیه او ننسخها » چنین قرائت میکرد
.« ما ننسخ من آیه او ننسک » گفت:ابیّ اینطور قرائت میکرد
از نسیان گرفته شده و روایت قتاده نیز این امر را تأیید میکند وي گفته است:چنین بود « ننسها » و همۀ این امور ثابت میکند که
که آیه اي بسبب آیۀ دیگر نسخ میشد و خداوند پیامبر خویش را از این موضوع فراموشی میداد.
این « ننسها » و احتمال دوم که منظور از نسیان در آیۀ شریفه ترك و واگذاري باشد از ابن عباس روایت شده و بنا بر این مراد از
است که ما شما را فرمان میدهیم بواگذاري و عمل ننمودن بآن آیه.
او » در این معنی استعمال نمیشود و بنا بر این معناي « انسیت » بمعناي ترك استعمال میشود و لیکن « نسیت »: زجاج میگوید
این است که ما شما را امر بترك آن می کنیم. « ننسها
تفسیر نموده راه خطا نپیموده زیرا که تو زمانی که فراموشی داده باشی در « ترکت » را به « انسیت » ابو علی میگوید:کسی که
حقیقت فراموش کرده اي و از همین جهت علی بن عیسی گفته است:مفسرین آیۀ شریفه را بآنچه معناي آیه بآن بازگشت
میکند تفسیر نموده اند-نه بمعناي ظاهرش-زیرا اگر فرمان ترك صادر شود پس در حقیقت ترك کرده است.
چیست؟و جمع کردن « ننسها » پرسش:اگر معناي نسخ آیۀ برداشتن و ترك کردن آن است بطوري که نازل نشود پس معناي
میان این دو لفظ چه انگیزه اي دارد؟ پاسخ:معناي ترك آیه این نیست که نازل نشود و زجاج در این پندار دچار
ص : 302
اشتباه شده است بلکه معناي آن پا بر جا کردن آیه و بر نداشتن آن است همانطور که ابن عباس گفته:ترك میکنیم آیه را و
1)و ) « لا یُبْصِ رُونَ 􀀀 ماتٍ 􀀀 وَ تَرَکَهُمْ فِی ظُلُ » : تغییر نمیدهیم،و اضافۀ ترك به خداوند در این قبیل موارد متّبع است مانند آیۀ شریفه
2)یعنی واگذار کردیم آنها را بهمان وضعی که داشتند. ) « ا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فِی بَعْضٍ 􀀀 وَ تَرَکْن » : آیه دیگر
قرائت کرده که بمعناي تأخیر است در آن چند وجه گفته شده: « او ننسأها » و کسی که
-1 منظور این است:تأخیر میاندازیم آیه را و نازل نمی کنیم آن را بلکه میفرستیم چیزي را که جانشین آن باشد در مصلحت و
یا مصلحت آن براي بندگان بیشتر باشد.
-2 تأخیر میاندازیم آن را تا زمان دوّم و در زمان اوّل جانشین آن را میآوریم.
-3 معناي تأخیر این است:که قرآن نازل و بر طبق آن عمل و قرائت واقع شود و سپس تأخیر افتاده و نسخ شود باین کیفیت که
تلاوت آن برداشته شده و محو گردد پس فراموش نشده و تأویل آن مورد عمل نیست مانند روایتی که ابو علی در
خویش نقل کرده که زرّ بن حبیش میگوید:ابیّ باو گفت:سورة احزاب را چه مقدار قرائت میکنید؟گفت:هفتاد و « الحجّه » کتاب
اللّ این سوره را قرائت میکردیم در حالی که از سورة بقره طولانی تر بود.
􀀀
چند آیه،ابیّ گفت:ما با رسول ه
-4 عمل به تأویل آن به تأخیر افتد و از لحاظ خطّ و تلاوت در جاي خود محفوظ و قرائت گردد و این هم نوعی از نسخ
است،و این احتمال از مجاهد نقل شده که گفته است:خطّ آن ثابت و حکمش تبدیل شود.
و دو احتمال اوّل مورد اعتماد است زیرا که دو وجه اخیر به نسخ بازگشت
ص : 303
1) سورة 2 آیه 16 و واگذار کرد ایشان را در تاریکیهایی که نمی بینند. -1
2) سورة 18 آیه 99 واگذار کردیم برخی از آنان را(یأجوج و مأجوج)در آن روز که ازدحام کنند و داخل شوند در برخی -2
دیگر.
و روشن است که این معنا « ما ننسخ من آیه او ننسخها »: می کنند و این درست نیست زیرا که در حقیقت آیه اینطور میشود
نادرست است.
و در احتمال اوّل نیز ضعفی موجود است زیرا فائده اي در تأخیر چیزي که بندگان آن را نمی شناسند و نمیدانند و نشنیده اند
وجود ندارد و از این رو بهترین احتمالات احتمال دوّم خواهد بود.
ا... 􀀀 ا أَوْ مِثْلِه 􀀀 نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْه
-میآوریم بهتر و یا مانند آن را.
در آن دو قول است.
اَلْآنَ » : -1 ابن عباس میگوید:منظور این است:میآوریم بهتر از آن را در آسانی براي شما مانند دستور قتال که بسبب این آیه
1)تسهیل داده شد و یا مانند آن را در سهولت مانند عبادت و پرستشی که بجانب بیت المقدس بود و بعد ) « اللّ عَنْکُمْ
􀀀
خَفَّفَ هُ
دستور توجّه به کعبه آمد.
-2 حسن میگوید:مراد این است:میآوریم بهتر از آن را در زمان دوّم یعنی آن آیه در زمان دوّم براي شما بهتر است از آیه ایکه
در زمان اوّل بود از لحاظ مصلحت و یا مانند آن است.
ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ... 􀀀 اللّ عَل
􀀀
أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ هَ
-آیا نمیدانی که قدرت خداوند همۀ اشیاء را فرا گرفته است.
برخی گفته اند خطاب متوجّه خصوص پیامبر اسلام است.
و پاره اي گفته اند:خطاب بتمام مکلّفین توجه دارد و مراد این است آیا نمیدانی اي شنونده و یا انسان که خداوند قدرت دارد
آیات و سوره اي مانند قرآن بیاورد که ناسخ دستورات قبل و از نظر مصلحت جانشین آنها باشد؟ و بنا بر عقیدة اول معنا چنین
است:آیا نمیدانی اي محمّد که خداوند قدرت دارد تو را یاري نموده و در برابر دشمنان کمک نماید؟.
و بعضی گفته اند:این جمله از هر نظر عمومیت دارد-و معناي آن تعلق قدرت
ص : 304
1) سوره 8 آیۀ 67 هم اکنون آسان کرد خداوند بر شما. -1
خداوند بتمام امور است.
و آنهایی که عقیده دارند قرآن نمیتواند بسبب سنت قطعیه نسخ شود باین آیه شریفه استدلال نموده اند از نظر اینکه خداوند
اللّ
􀀀
أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ هَ » : در حالی که سنت باو اضافه داده نمیشود و سپس فرموده « نأت »: اتیان بآیۀ بهتر را بخود نسبت داده و میفرماید
و چاره اي نیست از اینکه منظور چیزي باشد که از لحاظ قدرت در انحصار خداوند باشد و آن تنها قرآن « ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ 􀀀 عَل
معجز است.
این است که از نظر دین « ا 􀀀 بِخَیْرٍ مِنْه » لیکن عقیدة صحیح این است که قرآن بسبب سنت قطعیّه میتواند نسخ شود و معناي
مصلحت بیشتر و از لحاظ پاداش ثواب زیادتر در آن وجود داشته باشد،و اضافۀ اتیان بخداوند در سنت هم صحیح است زیرا
که آن با وحی خدا و دستور او صورت میگیرد و اضافۀ آن بخداوند مانند اضافۀ کلام است باو،و آخر آیه دلالت دارد بر
اینکه خداوند میتواند آیه اي را بیک آیۀ نافعتر و داراي مصلحت بیشتر نسخ کند و فرقی نمیکند که ناسخ قرآن باشد و یا
سنت.
آنچه از آیه استفاده میشود
این است که قرآن محدث است-و قدیم نیست-و علاوه قرآن با خداوند مغایرت دارد-و یک چیز نیستند-زیرا که قدیم
نمیتواند نسخ شود و علاوه خداوند براي آن مثل و مانند ثابت کرده بنحوي که خود میتواند آن را ایجاد کند،و هر چیزي که
در دائره قدرت آمد عنوان فعل دارد و فعل نمیتواند قدیم باشد.
ارتباط این آیه با آیات گذشته
علی بن عیسی میگوید:ارتباط این آیه با آیات گذشته از این نظر است که خداوند در آیۀ گذشته فرمود:کافرین از اهل کتاب
و مشرکین دوست ندارند خیري از جانب خداوند براي شما فرستاده شود از این رو خداوند در این آیه فرمود که همیشه خیر
براي شما نازل و بر خلاف انتظار آنان پیوسته چیزي که داراي مصلحت بیشتر خواهد بود فرستاده خواهد شد.
ابو مسلم میگوید:چون خداوند عیوب یهود را بیان نمود و آنچه را که
ص : 305
میخواستند در بارة پیامبر اسلام مورد طعن و انتقاد قرار دهند که از جملۀ آنها این است که پیامبر اسلام تمام ادیان گذشته را
منسوخ میشمرد ردّ نمود و پاسخ داد از این جهت در این آیه بیان فرمود که مانعی ندارد و نمیتواند مورد طعن قرار گیرد .
[ [سوره